مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

وقایع و افراد درونش

سلام دوستان

این روزها یی که گذشت همه ی ما شاهد نمود شخصیتی ویژه ای از تک تک افراد 

پیرامونمان بودیم

نخستین افراد افرادی بودند که یک جانبه ، حق به جانب بازی در اوردند و سخنان مقابل را

بی اععتبار دانستند. این ها افرادی بودند که متاسفانه از توجه کافی برخوردار نیستند چرا که

اصولا حقی در دو طرف هست که طرف مقابل کورکورانه از کنارش میگزرد.

دسته دوم گروهی بودند که در یک جبهه ایستاده و البته حرفهایی از مقابلان هم میشنیدند.

اینها ظاهرا انسانهای فرزانه ای اند که لا اقل حق به جانب نیستند!!


دسته سوم انهایی اند که نه در انتخابات شرکت کردند و نه حتی راجع به ان صحبت میکردنند 

و شاید هم اینان از انقلاب فاصله گرفته ها باشند.


دسته بعدی انهایی اند که از نسل این انقلاب اند و خودشان ان را به پا کرده اند و جبهه رفته 

و با خدا هم هستند،لیکن معتقد اند که جمهوری اسلامی حال ان طلای ناب زمانه خودشان 

نیست و شاید هم درست بگویند. البته اینان به طور مشخص یا رای ندادند و یا به افرادی 

مثل میر حسین و کروبی و یا رضایی رای دادند و از اینجا به بعد به دو گروه الف و ب تقسیم 

میشوند:

الفـ انان که میگویند : یک بار جونمان را به این نظام دادیم و حالا میخوایم برای خودمون باشه.

و به این ترتیب دیگر رای داده شده  شان را نخواستند

ب: ان ها که گفتند :سر بند یا زهرای جبهه ها مان را این افراد پایمال کرده اند و باید جزای 

ان را ببینند و دوباره سر بند سبز یا زهرا را در دست گرفتند و با موسوی همراه شدند و دست به اعتراض زدند.


دسته بعد انهایی اند که در این درگیری ها کشته شدند.

همان بد بختانی که از دو طرف کار جان باختند و معلوم نشد چمد تاشان شهید راه ازادی است

و چند تاشان شهید راه رهبر.


دسته دیگر جوانان اند . جوانان این کشور که با غرور به پای صندوق رفتند و به کاندیدای مورد 

نظرشان رای دادند. همانهایی که سالها در این مملکت بوده اند و حالا میخواستند که شاید

با این رای خود تکانی به این دنیا بدهند و این اطفاق هم افتاد!

چه توسط ان جوانان سبز پوش و چه توسط پرچم به دست ها.مگر غیر این است که همه 

به صحنه امدند برخی به امید تغییراتی بزرگ و برخی به امید تغییر احمدی نژاد.

و در نتیجه برایند تمامشان دست گیری و کشته شدن و تجاوز به همین جوانان بود.


دسته دیگر مسئولین اند.

همانهایی که به جان هم افتادند، به هم حمله کردند و خودشان را دستگیر کردند.

مگر ان مسئولین خود را مسئول نمیدانند؟ پس چرا کسی به شمار بسیار خانواده ها 

که اس و پاس به دنبال فرزندشان مدام به زندان ها میروند جواب نمیدهد

و هنوز بسیاری نمیدانند که همسر و فرزندانشان در چه حال اند؟


دسته دیگر و اخرین دسته روحانیون اند که به دو دسته تقسیم میشوند:

انها که در بیت شان نشسته اند و تلوزیون میبینند ، روزنامه کیهان و اطلاعات میخوانند 

و با استناد به این اخبار در نماز جمعه ها اظهار نظر میکنند و خبر را از بسیجیان و

طلاب میشنوند


گروه بعد روحانیونی اند که در جامعه بوده اند . مردم را میشناسند. کتاب میخوانند

و به یک طرف ما جرا اکتفا نمیکنند. و البته بیشترشان یا مورد تایید رهبر نیستند و یا 

زندانی و ریر سلطه و مظلوم اند

و یا از تر س از دست دادن موقعیت حرف نمیزنند.


حال بگویید که شما در جریانوقایع اخیر جزع کدام دسته بودید؟

                                                                                   

                                               م.ه.مجیدی


سبز یعنی استقامت تا بهار


نظرات 2 + ارسال نظر
فریده شنبه 11 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:28 http://bandarlengeh.blogsky.com

واقعا دسته بندی کردنت عالی بود

امین چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:09 http://www.shopirkernel.com

تو آدم نمیشی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد