مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

به یاد ناصر...

سلام.

امروز با دوستم کوه بودم که یه دفه صحبت از ناصر عبداللهی شد  و  یهو  دلم گرفت  .

یاد ناصر افتادم که تا همین چند وقت پیش زنده بود و چه صدایی هم داشت.کارش هم خیلی

خوب بود  و به نظر من تنها کسی بود که  داخل ایران واقعا پاپ میخوند.

یادم افتاد که اون موقع که زنده بود چه  کم  مردم میرفتن سراقش.و مثل همیشه وقتی یه نفر رفت

تازه میفهمیم  چه ادم بزرگی بود.(عجیبه ولی گریم گرفته)





داشتم فکر میکردم چه قدر  غریب رفت.یه روز تو تلوزیون اعلام کردن  رفته تو کما و بعد هم
ما رو ترک کرد.

ما هم نفهمیدیم که دقیقا چه جوری رفت.


وقتی فکر میکنم که همین چند تا  خاننده و اهنگسازایی که داریم هم چند وقت دیگه میرن دلم
خیلی میشکنه(اخه همه دلخوشیامون همینا ان)

خیلی دلم میخاست یه  شعر کوتاه بگم به یاد ناصر ولی  دیدم دستم به قلم نمیره که نمیره.

خلاصه که  ناصر رفت ولی قدر اونایی که هستنو بدونیم.
در اخر چند بیت از ترانه های قمیشی  که به یاد ناصر می نویسمشون:

رفتی و ادمکا رو جا گزاشتی
قانون جنگلو زیر پا گزاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمیتونستی بمونی
دلتو  بردی با خود به جای دیگه
اونجاکه خدا برات لالایی میگه
میدونم میبینمت  یه روز دوباره
توی دنیایی که ادمک نداره.
نظرات 3 + ارسال نظر
وحید شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 17:39 http://popmelody.blogfa.com

عالی بود...

zolf سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 http://1zolf1.blgfa.com

عجیبه منم دلم گرفت...سعی کن شاد بنویسی ...هر از گاهی اینجوری نوشتنم بد نیست...مرسی بای بای

مهدی فاضل پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:18

روحش شاد ...

هادی جان ممنون که سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد