مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

قصه

سلام

یکی از شعرای جدیدمو امروز میزارم:


قصه


لاله ای ترد و سبک اهل هوا آبادی

دختری آمد و برداشت گلُ با شادی

چون که او خوی به آزادی داشت

گلُ در باد رها کرد و بگفت :آزادی!

گل بچرخید و به ناگاه جوانمردی شد،

          دست آن نیک پریزاد ملک را بوسید،

  و به محبوبه گل رویش گفت:

                 منم آن لاله خوشبو که بدان دلشادی.




فعلا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد