عشق ما این است که
دست یکدیگر را بفشاریم
و گام برداریم.
و چون گرسنه شویم
نان مان را قسمت کنیم...
و در شبهای سرد،بر مژگان خود
و اشعاری که بر خورشید می گردند
تو را گرم کنم!!
محمود درویش
از مجموعه رویا و کابوس اشعار شعرای معاصر عرب
ترجمه دکتر عبد الحسین فرزاد
خوب شاعرایی رو می دوستی!خوب انتخابی بود،ممنون:))
...و ای عشق، ای که عشقش می نامند
تو کیستی که هوا را شکنجه می کنی
و زنی را در سی سالگیش به جنون می کشانی
و مرا پاسدار مرمری می سازی که آسمان از گامهایش جاری است؟
چه نام داری ای عشق، چیست آن نام دوردست که در پس پلکهایم آویخته است
و چیست نام آن سرزمینی که در گامهای زنی خیمه زده است
تا بهشتی باشد برای گریستن.
و تو کیستی ، بانوی من ای عشق، تا فرمانبردارت باشیم
و از قربانیانت گردیم؟
تو را چندان می ستایم تا بر کف دستانم واپسین فرشته ات بینم.
ترجمه ی محمدرضا ترکی
تو به این ها می گی شعر؟