یه چند وقتیست که از اکران پر قرژ قرژ فیلم طوق زریٌن یا به قولی همان قلاده طلایی میگذره. منم میخواستم همون موقع حرفی بزنم که گفتم الان بزنم چون به یه شعری برخورد کردم از قدما که میفرومد: طوق زریٌن همه بر گردن خر می بینم...
و چقدر هم با مصما .که گفتم یه روزی رسد که وضعیت جالب راکب و مرکوبی فعلی معکوس شود و آن موقع است که به عمق کلام شاعر پی میبریم و میفهمیم که حضرت خر ، در واقع کدام است!
حالا صبر کن!
سلام بر همه
همون طور که بعضی میدونن چند وقتی اینترنتم خراب بود
خب این هم پست جدید من
شادم... و روحی دارم بلند پرواز ... دست خوش زیان... و میدانم که مترسک وجودم خواب است
شادم ...پر کاهی در تن دارم .... دل خوش به نسیم.... مشتاق نگاهت هستم...
شادم ...زندگی ام در باد...میرود در اوج ...در اسمان ها
شادم ... از کاه ها و این کت پاره ام میگویم که بدانید
که تنها یک چیز میخواهم... شادی و شادی و شادی
خوب دوستان خوشحال میشم نظرتون رو بدونم درباره لوگوی گرافیکیم هم اگه دوست دارید نظر بدید
سلام دوستان
چند وقتی اینترنتم خراب بود ولی حالا درست شده
متن مفهومی جدید
و بزرگ ترین نقطه ابی در جهان و تنها جسم بیجان در حال زندگی!
اه این خدای بزرگ چه بگویم که دلم اشک دوری تورا بر صورتم نشانده است!
و خون در رگهایم اسمانی شده و فریاد میزند که بگرییم!
وبدانیم که فصل ها در زندگانی اسمان بسیارند و همگام با ترنم بهاری
خوش درخشی میکنند! و میگریند و میگرند تا چهره اصلی اسمان رخ نمون شود|!
و این اشک ها که تازه از اسمان چکیده اند با خون من همرنگ است!
و خون ابه از قلب اسمان بر در زمین میچکد و سرخی گل های بهاری را هدیه میاورد!
پس زمین با دستانی مملو از نیاز به سوی اسمان بر میخیزد و در نقطه ای ان را لمس
میکند! و ان جاست که خورشید پدیدار میشود
اثری مرکب از من و دوستم!!!!!
دوستان به نظر شما متن های مرکب چگونه اند؟؟؟؟؟ اگر مایل هستید باز هم از
این متن ها میزارم نظر یادتون نره ها