امروز برای من روز عجیبی بود.
صبح رفتم پی کار و بار و داشتم از کنار یه شهر بازی مخروبه شهرمون رد می شدم که چشمم به یه چیز عجیب خورد :
یه نقاشی روی دیوار که اول به نظر میومد یه نقاشی بچه گانه است روی دیوار بعد که خوب نگاه کردم دیدم که یه پیام جهانی داره میده و اصلا به نظرم اومد که شاید یه نقاش خیابونی کشیده باشدش:
و شب با دوستان خوبم رفتیم بیرون و رانندگی کردم تا 2 شب.و خدا این دوستان رو از ما نگیره.
- پی نوشت : دلدار ساعاتی بعد از پست قبلی که نوشتم بازگشت.
- پی نوشت پی نوشت : امروز برای دلدار کادویی گرفتم و رفتم به دیدنش. خیلی خیلی سرد برخورد کرد و یه جورایی فکر کردم اضافی ام . و نمیدانم کار به کجا می کشد.