مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

روز دانش اموز محوری

سلام برهمه

امروز هم یکی دیگه از اطفاقات کوچک زندگی من


چند هفته به روز دانش اموز محوری مانده بود و کلاس ما نیاز به یه معلم ادبیات داشت

همانطور که قبلا هم عرض کردم. من یکی از عشاق ادبیات هستم و درسم هم خیلی خوبه.

خوب مبصر کلاس ما  که پر نفوض ترین دانش اموز مدرسه هم بود از من خواست که معلم

ادبیات بشم من هم که از خدا خواسته گفتم:"در خدمتیم" .

زمان سپری شد و روز ملی دانش اموز محوری فرا رسیدو کلاس من هم که خوشبختانه زنگ اخر بود

و من میتوانستم هی درس مورد نظرم روکه قرار بود تدریس کنم رو مطالعه کنم.این معلم ها هم 

که نامردی نمی کردن بعضی هاشون کلاسو میپیچوندن و بعضی هم میموندن و درس خودشونو میدادن.اما از شانس ما اینطوری نبود.من رفتم و تو دفتر معلما نشستم و یه چای و بیسکوئیتی

به رگ زدم. همون موقع بود که ناظم اعظم مدرسه(ناظم واقعی)اومد و گفت:"بچه ها این زنگ اخری

میرید یه پنج دقیقه اول کلاس رو عدای معلمارو در میارید و بعد میزارید معلما کار خودشونو بکنن.

مفهوم؟" من هم تو دلم گفتم"عمرا اگه بزارم".خلاصه اینکه مارو با لگد بیرون انداختن تا مثلا بریم

درس بدیم.من هم رفتم و خیلی با جذبه نشستم و دیدم هنوز چند تا از بچه ها دارن حرف میزنن.

چند بار روی میز کوبیدم و گفتم :"بچه ها لطف کنن یه زنگ ساکت باشن تا ما درس بدیم"و همه ساکت شدن. همین موقع بود که معلم اومد."برپا" همه پاشدن و معلم مثل این ارتشی ها از جلوی همه رد شد و اومد پیش من منم با اون دست دادم. گفت: مثل اینکه امروز قراره شما معلم ما باشید". من هم گفتم:اگه رخصتی باشه بله.بعد معلمه رفت و اخر کلاس نشست من هم زبان نتخ را باز کردم و برنامه های خودم رو اعلام کردم.و از یکی از بچه ها خواستم درس رو بخونه.من هم چون خیلی فعال بودم معنی همه کلمه ها و شعر هارو نوشته بودم وعلاوه بر اون توضیحات و مطالب تکمیلی بیشتری هم از خارج کتاب داشتم.رسیدیم به یه شعر در متن که من هم معنیش رو نوشته بودم ولی دیدم معلم تو کلاسه و چه بهتر که اون معنی بکنه.چشمتون روز بد نبینه

همین که گفتم "میشه شعر رو معنی کنید لطفا" معلمه مثل گرگا که برای طعمه کمین کردن پرید و رشته کلام رو از دست من گرفت و ول هم نکرد.حالا من هی میخام معنی کنم نمیزاره که.هی اون میخوند و میگفت و معنی میکرد من هم ساکت نشسته بود و سر تکون میدادم.(اقا زایه بازی بودا)

بالاخره زنگ خورد و معلمه داشت میرفت که من بهش گفتم:"استاد ببخشید جای شما رو قصب کردیم" اون هم با خنده گفت خواهش میکنم.همه پچه ها هم اومدن رفتن و خندیدن و گفتن:"واقعا خسته نباشی"و من باز هم تنها موندم.

نتیجه:سهم من بودن در تنهایی است و نه تنها بودن!!!


خوب این بود امید وارم صبور بودید و مطالعه کردید.

لینک عکس کروات ها هم اصلاح شد.

منتظر نظراتتون هستم.



اموزش تصویری 6 نوع گره کراوات

سلام بر همه

من باز هم خدمت شما دوستان هستم و میخام یه مطلب تصویری  واقعا مفید رو براتون بزارم




















امید وارم موفق و سر زنده باشید

منتظر نظرات مفیدتون هستم

و ببخشید که مطلب این پست با محتوا و موضوع وبلاگ نامتناسب بود.

چهره دیگر جهان

سلام بر همه


یک تکه نوشته  از خودم:



تفکری را باید و اندیشه ای...یاد باد ان روزها که انسانهایی گرچه محدود ولی ازاده پیدا میشد.

امروز دیگر کسی را نمیبینم که "خوب" باشد.در خود که می نگرم هرچه منطقی تر اندیشه ام را

فیلتر می کنم می بینم که باز از ریشه و پایگاه وجودم ادم خوبی نیستم.چه باید کرد؟تمام سعی من بر 

این است که حد اقل در اخر کار که به خود می نگرم انسانی حدودا خوب باشم. شاید اگر قرار بود افراد به جای اصلاح دنیا اول از اصلاح خود شروع میکردند دنیا باز اسیر بی اصلاحی میشد.نه نه به هیچ وجه .ای کاش اول همه انسان ها معنی درست بودن کاری را درک میکردند و بعد شروع به فرو کردن وجودشان در قالب ان کار میکردند.


خوب این بود 

موضوع جدید هم همینه!


در ضمن امروز یه اهنگ برای دانلود گزاشتم که دانلود کنید و حالش رو ببرید

اسم این اهنگ هست"نهال محبت"و خواننده ان استاد احمد نعمت الله زاده است که به زودی

البوم ایشان به نام "مهر مهرویان منتشر خواهد شد.

دانلود اهنگ نهال محبت  

سایز:5/95 مگا بایت

سبک سنتی

دانلود این اهنگ رو به همه دوستان خوبم توصیه میکنم



افسون خاطرات

سلام بر همه دوستان و اشنایان 

 

یک داستان کوچیک و ساده از خودم: 

 

                            افسون خاطرات به همین مناسبت

چه بود؟ چه بود که مرا به یاد کودکی می انداخت؟ شادی کودکی ام چگونه دو باره متولد شد؟ 

کسی چه میدانست.برف باریدن گرفت و زمین یک تکه بی رنگ شد.هنوز بویی خوش  

ان روزها زنده بود. همان روزه که کوتاه قد بودیم.همان روزها که دوا و دکتر را به لذت برف بازی 

با دست های برهنه فراموش میکردیم.چه زود گذشت.خیلی زود.و تنها چیزی که یادم میاید 

پنجره ای بود رو به غروبی غم انگیز که روی طاقچه ان زانوی غم بغل گرفته بودم و دقیقا امروزم را 

میدیدم.و حال صدای نازکی میشنوم . و این صداست که مرا به یاد ان دوران می انداخت. صدا از زیر برف ها بود.برف ها را کنار زدم و چیزی ندیدم.شاید که اشتباه کرده بودم.نه به هیچ وجه. این صدا صدای روحم بود. صدای خاطرات خاک گرفته در عمق وجودم و انجا بود که فهمیدم ناگهان چغدر زود دیر میشود!  

 

 

پیام اخلاقی:همیشه به یاد داشته باشید که چه دورانی را پشت سر گذاشته اید.و با این فکر 

زندگی خود را شیرین تر کنید 

 

به یاد ان روزها  

راستی ببخشید که وبلاگ خیلی شلوغ شده ولی چه میشه کرد دیگه 

توقسمت موبایل فقط سرچ کنید!!!

نظر هم بدین بد نیست 

 

عکس خودم

یه روز سرد پاییز *** چه خوب و چه دل انگیز

سلام بر دوست داران (جدید) 

 

بار دیگر ... 

 

یک قسمتی از قوطی کهنه شادی های من. 

 

کودکی میدوید. اسمان ابی بود.کوچه ها خاکی وجوبی در ان.مسجددوباره نغمه میخاند 

من در دل پس کوچه های نزدیک خیابان در راه بودم . خورشید میخروشید.چشمهایم را بستم مقصد را تجسم کردم.چغدر زیبا بود.کیفم(kif) بر دوشم لنگر میانداخت.چون باد میدویدم .برگ ها زیر  

پاهایم خرچ خرچ میکردند .اسمان ابی بود.قله ای برف الود را در پس هوایی دود الود میدیدم . 

خانه نزدیکتر شد .تند تر دویدم. بی خیال از انچه در پیش روست و به امید داشتن کلید باز کردن در  شاد بودم.به خانه رسیدم.دست در جیب چپ ، دست در جیب راست ، کلید نایافتنی بود انگار.یکباره هوا سرد شد.نمیدانم کلید را چه کردم . شاید در مسیر افتاده بود .نه ممکن است در مدرسه هنگام هجوم به بیرون .شاید ، قطعی نیست. هیچ چیز قطعی نیست.در هم حال اسمان همچنان ابی است.ده دقیقه ای منتظر ماندم.میرفتم به جلو ، میرفتم به عقب.ناگهان اصول  یادم امد. امروز کسی خانه نبود و من باید چند ساعتی همانجا میماندم.قانون دیگر:همیشه نا اصولهایی هستند. بله!! نا اصول ها! پیش به سوی خانه.زنگ را زدم . =>چند ثانیه سکوت . مادرم جواب داد . به منزل رفتم و گفتم:مادر مگر قرار نبود امروز مدرسه باشی؟؟؟؟؟ گفت:پسرم امروز دانش اموزان به اردو رفتند و من بی کار بودم. خوب چه کار بهتر از اینکه زودتر به خانه برگردم تا گل پسرم پشت در نماند.چون امروز اشتباها کلیدش را برداشته بودم!!!!  

 نتیجه گیری:همیشه علاوه بر اصولها به نا اصولها هم پایبند باشیم.(ایول بابا نکته اخلاقی)

(بر اساس یک داستان واقعی) 

 

خوب نظر،انتقاد،پیشنهاد و یا هرچیز دیگه در مورد وبلاگ هست در قسمت نظرات بگین(مثل فحش)  

البته در مورد این پست هم منتظر نظر های امیدوار کننده و کور کننده شما هستم.  

راستی یه چیز باحال پیدا کردم.اونایی که به تمبر علاقه دارن میتونن یه کلکسیوت تمبر های قدیمی و جدید رو در این لینک ببینن(برای دیدن انها روی سال مورد نظر کلیک کنید. 

                            کلکسیون تمبر

با تشکر زیاد 

 

و

 

درود بر شما 

 

تا بعد

بهترین اهنگ

سلام دوستان 

 

خوبید؟؟؟امروز مطلب من هیچ ربطی به نویسندگی نداره 

 

بلکه میخوام یه نظر سنجی راه بندازم و اونم اینه 

 

به نظر شما برترین اهنگ استاد سیاوش قمیشی کدام است؟؟؟؟؟؟؟ 

 

خوب همین در قسمت نظرات لطف کنید و برام بنویسید 

 

ببخشید که خیلی به همه ی دوستان سر نمیزنم اخه دیکه مثل سابق وقت ندارم 

 

ولی شما سر بزنید 

 

تا پستی دیگه