-
خود گویی
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 14:55
هر سری میام تو این وبم بنویسم میبینم که نه نظری هست نه آمد و رفتی. به این فکر میکنم که چی میشه که یه آدم -و احیانا نوشته هاش-برای یه آدم(یا آدما)ی دیگه جالب میشه که بیان وقت گرانبهاشونو بزارن بخونن که چی نوشتم. خوب اخرش از خودم میپرسم که خودت میری نوشته دیگرانو بخونی؟ ونه! پس نتیجه اینکه این وب ما یه حالت گفتگو با...
-
عید اومده دوباره
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 11:31
سلام الان که عیده، اما شب عید دمدمای صبح بود که خواب خونه قدیمیه خالم رو دیدم ، همون خونه رنگاوارنگ و البته کل فک و فامیل هم شاد شاد شاد!.حتی یه لحظه حس کردم بوی اون اشپز خونه ی مخصوص که همون بوی قدیماس هم شنفتم. منم که به خواب و نشانه و اینها معتقد، این قضیه خیلی معانی خوبی برام داشت. این خواب شب عید و بهانه میکنم که...
-
چیکار کنم؟
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 14:37
salam dustaan. fonte farsim kharabe manam hal nemikonam in rikhti benevisam. bar migardam. felan. M H M
-
حکایت ما و اینها
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 13:29
we cant speak at all M H M 29/11/90
-
ماجرای کار و عجله
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 06:38
امروز ۲۱ بهمن. رفته بودم آزمون قلمچی که چشمتون روز بد نبینه همین که نشستم و ازمون شرو شد یهو کار واجب منو گرفت(دستشویی).حالا ما هم (تقریبا)بچه زرنگ ، دو هفته درس خوندیم نمیشه که بی خیال شیم از ازمون.پس رفت و رفت تا دفترچه عمومی رو با سختی زیاد!تموم کردم.حالا رستم شجاع، قلم به دست از خوان اول گذشته وارد خوان دوم میشه و...
-
افسوس که دل و دماغ نماندست!
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 15:16
سلام میخواستم بگم: افسوس که دل و دماغ نماندست. نمیدونم چند ساله که این وبلاگ رو مینویسم ولی مثل اینکه اوایلش-که تازه وارد دبیرستان شده بودم-خیلی دل و دماغ داشتم ولی حالا...! به نظر من -که حالا کنکوریم-بعضی ها(اسم نمیبریم!)دلشون میخواد که ما ها دل و دماغ نداشته باشیم ولی به کوری چشمشون ما از نا امیدی فرار میکنیم.و اینه...
-
دیگه چه میشه کرد؟
شنبه 24 دیماه سال 1390 14:02
نمیدونم.دیگه نمیدونم.
-
و اما...
شنبه 10 دیماه سال 1390 14:49
سلام دوستان! بالاخره انشالا!دارم دوباره بر میگردم. به زودی...
-
دو دوبیتی
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 07:17
سلام دوباره برگشفتم با دوتا دو بیتی از خودم که البته به سبک بابا طاهره! 1) دلُم آشُفته یِ آشُفته ی تو! دلُم سنگِ بَرا دلتنگی یِ تو! اگر سنگین دلُم،دیوُم،بِدونی: که عُمرِ مُو یه شیشس،آن دل تو! 2) کَمانِ اَبرویَت رنگین کمونه! اَدیبِ مُلکِ تو شیرین زبونه! اَگه "آرش"بِسازه این ادیب و آن کمانش، یقینا" تیرِ...
-
مردی از پشت عینک سیاه
جمعه 20 خردادماه سال 1390 02:55
سلام برای قذافی: معمر!ای تو که مردم به تیر میکشی! عاقبت مردم تورا خونین به تیغ میکشند! معمر! ای تو که خسمانه آدم میکشی! مردم لیبی تو را چون پشّه راحت میکشند! ای هیولا!اهرمن!شیاد بی وجدان بدان: کین خروشان سیل کوبنده پیت را میکشند! گول این چندک سرای پادشاهی را مخور، یک دو روزی مانی و مردم به زیرت میکشند! از تو یک سر...
-
خواب
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 06:41
سلام یه شعر جدید: خواب این چه خوابی است مرا؟ روی پر من در خواب، "میتراود مهتاب" و چطور آمده ام من اینجا؟ من که صد سال پرنده نشدم هرچه درد و غم کشیدم اما... باز برنده نشدم. گرچه این خواب امیدی است مرا.
-
به یاد ناصر...
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 09:38
سلام. امروز با دوستم کوه بودم که یه دفه صحبت از ناصر عبداللهی شد و یهو دلم گرفت . یاد ناصر افتادم که تا همین چند وقت پیش زنده بود و چه صدایی هم داشت.کارش هم خیلی خوب بود و به نظر من تنها کسی بود که داخل ایران واقعا پاپ میخوند. یادم افتاد که اون موقع که زنده بود چه کم مردم میرفتن سراقش.و مثل همیشه وقتی یه نفر رفت تازه...
-
به فکر روز نوروزم...
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 12:12
سلام یک شعرجدید ... به فکر روز نوروزم هنوزم آیا نوروز یک روز نوست؟ درون بند و زندانم دگر بار نمیدانم که چه، امد به روزم دراین زندان سرد و وحشت آلود به فکر روز نوروزم هنوزم تنم بی جان و زخمی شد ولیکن نشد بهتر نه شبها و نه روزم. به زندان زندگی کردم نه دنیا تمام است این خراب عمر دوروزم چرا تاریک و سرداست زندگانی؟ چرا از...
-
نمیدانم چه شد!
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 12:37
سلام امروز داشتم مقدمه کتاب اخر شاهنامه مهدی اخوان ثالث رو میخوندم که منو با چند تا سوال بسیار اساسی مواجه کرد اول:دو سالی میشود که یک سری افکار موزونم رو کتابت میکنم با یک سر هم بندی تو این وبلاگ پخش میکنم.ایا این نوشته ها ارزش به خصوصی داشته اند و جدا از یک سری مشکلات تکنیکی واقعا شعر بوده اند؟قطعا خیر. دوم:با این...
-
جنگلی نمونده باقی
شنبه 4 دیماه سال 1389 08:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA جنگلی نمونده باقی ! محیط زیست به محیط نیست تبدیل میشود!!! میکشم من فریاد! ازاین آتیش پلید که درختای قشنگ سرزمینم رو درید که اومد جنگلُ تیکه پاره کرد کسی هم صدای پاشو نشنید! میکشم من فریاد! که یه عده بی سواد اومدن به جای اطفاع حریق جنگلو دو دستی بردن زیر تیغ میکشم من فریاد!...
-
وجود
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 10:11
سلام... وای اگر سنگ بودم و می فهمیدم که تحرک در چیست زندگی برای من بهتر بود. و اگر باد آسمانی بودم میتکاندم گل را می زدم بوسه به هر بود و نبود و تنم اسیر این زمانه ی پیر نبود. اه که من انسانم که برای خود هیچ و برای دگری هیچ و برای همه عالم هیچ ندارم که از او بهتر باشد! همه زیبایی دنیا به من و من به چهان هیچ، نگفتم که...
-
زخمه به چنگ
یکشنبه 2 آبانماه سال 1389 12:20
سلام دوستان شعر یک شعر قدیمی از خودم زخمه به چنگ چنگ بی صدای دلم با تو چه زیبا میزند! زیر آن سرو بلند چشم به راهت چه غریبانه و تنها بودم ! *********** آگهی دار که گر خشگ و بی جان و فسرده باشم، غرقه در پوچی تردید و فغان، ریشه ات بر قلبم جان نو خواهد داد. چنگ تو بر دل سنگ این خراب بی هنر نغمه ((شور)و...
-
واما پاییز...
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 13:31
سلام دوستان از این به بعد سعی میکنم شعر های بسیار کوتاه از خودم بزارم. در ضمن میتونید منو در فیس بوک با عنوان"mohammad hadi majidi"پیدا کنید. پاییز پاییز که میاید عشوه دلم برون می ریزد اولی گفت:که فصل نو شکفتن پس کو؟ من بگفتم که خوشا به شوق و شور پاییز. موفق و پیروز باشید.
-
یادبود جنگ
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 10:43
سلام دوستان در ایام هفته دفاع-به قول ایشان-مقدس هستیم و مناسب دیدم که یک قطعه شعر کوتاه از خودم رو منتشر کنم. سیل سرباز در افتاده میان دو پلید: این یکی رخت سیه دارد و آن جامه سپید میزند{سنگ خطا}لشگر این بر سر آن؛ بر سر هیچ و همه هیچ و همه هیچ؛که هیچ! موفق باشید
-
روزمرگی...
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 13:49
سلام دوستان چند روزی میشه که احساس ترس میکنم و دچار روزمرگی شدم. در این باره شعری از خودم: ترس و گه گاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود نا چیز! روزگاران کبود روزهای بی حاصل روز دل خستگی همین جوان عاشق و امیدی که نبود... و کلاغی که با چشم سیاه،همه رنگ و جلای دل ما را بربود که در این هستی مسخ جز فریب و غم و...
-
وای به سر زمین خورشید
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 03:34
سلام بر شما این پست به مرحوم محمد نوری اختصاص داره. دیروز ۹ مرداد ماه بود که محمد نوری با ان صدای دل نشینش از پیش ما رفت. پیکر این هنر مند نام اشنای ایرانی؛فردا ۱۱ مرداد ۸۹ ساعت نه و نیم صبح از رو به روی تالار وحدت تهران تشیع خواهد شد. حال که ایشان دیگر در بین ما نیست بیایید برایش دعا کنیم و با خواندن خوانده هایش یاد...
-
فرش پاره...
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 12:20
سلام بر شما یک شعر کوتاه و قدیمی از خودم برای لحضه های زندگی... فرش پاره ...و هر آن چیزی که پیرامون ماست درسی است برای زندگی. یک فرش پاره روی بند، کهنه همچون دل صاحب می نمود. صاحبش یک پیر زن،اهل این اطراف بود. فرش بیچاره به بند،چه کتک ها که نمیخورد بر آن! اشک او ، دادن خاک است به باد! و آخر پیر زن نا خوش ز کار خود ، ز...
-
ادعا...
شنبه 22 خردادماه سال 1389 06:51
سلام دوستان این بار که این یادداشت رو مینویسم دلم بسیار تنگ است... چرا که امروز ۲۲ خرداد ۸۹ هستش و پایان واقعی مدرسه برای من. امید وارم که همه ی ما این روزهای شاد و آموزنده رو همیشه بیاد داشته باشیم. داشتم فکر میکردم که درست اینها با سالروز انتخابات یکی شده همون انتخاباتی که خشم ها را بر انگیخت و جانهای بسیاری را گرفت...
-
پایان مدارس
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 11:26
سلام دوستان بالاخره امروز 5 شنبه 23 اردیبهشت1389 مدرسه رفتن ما هم به سر رسید و تنها یک ماهی بیا و بروی امتحانات رو داریم و سال بعد هم میخوام غیر حضوری هنر بخونم. نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ولی چیزی که بدیهی است ، گذر زمان است و اینکه 11 سال مدرسه به پایان رسیده و دیگه اون روزهای شاد و گاه غم انگیز حضور تو...
-
سیاوش جان بیا با ما یکی شو...
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 06:05
سلام دوستان روز جمعه دهم ماه زیبای اردیبهشت،سیاوش قمیشی عزیز مصاحبه ای با پی ام سی داشت که من آخرشو دیدم.خیلی هم با حال بود.ولی لینک دانلودشو پیدا کردم برای اونایی که ندیدن. حتما دانلود کنید پوستر :از سایت www.ghomayshi.ir دانلود قسمت اول دانلود قسمت دوم در ضمن از دوستانی که از پست ؛آموزش تصویری ۶ مدل گره کراوات دیدن...
-
شرح حال
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 08:44
سلام دوستان این همه مدت گذشت و چه بر سر ما آمد؟ زندگی را دوست داریم و به بودن،عاشقیم ولی،روزگار می چرخاند و می بلعد و ما مینگریم. با اینکه بهار است و شادیم ولی نسبت به آینده نگرانم... در پایین ترانه "داغ"از یغما گلرویی عزیز به همراه دکلمه اش با حجم کم،تقدیم به شما. داغ قاصدک از این خبرهای منجمد نمیسوزد!...
-
به مدیر مدرسه...
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 07:00
سلام عجب حکایتیه این مدرسه ها. اول سال که میخای ثبت نام کنی کلی پول میگیرن.(حدود ۵۰ هزار تومن) و در مرحله بعد موقع دادن کار نامه ، باز هم پول میگیرن!!!(حدود ۳۰ هزار تومن) و مدام هم مدیر میاد سر صف سخنرانی میکنه و میگه که بخش نامه از وزارته که باید دانش آموزان پول بدن! در همین حال،تلوزیون حکومت مدام وزیر آموزش و پرورش...
-
روزی دگر در غروب..
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 08:41
سلام چند وقت امتحان داشتم که تموم شد و حالا برگشتم. یه شعر از خودم. روزی دگر در غروب... این زمانی است که در هر طرفی سراسر جنگ است کوچه آن طرفی را دیدم. و در آن جنگ است. در منظر تلخ بیشه زاران گشتم بلند و در سوز و گداز در آن جا جنگ است من گذز انسان را در لحظه های بی کسی و در میان جنگ ها... و در زمان ترس ها و در خیال...
-
به یاد زیبایی های منتظری
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 05:56
سلام... قبل از هر چیز درگذشت ایت الله منتظری رو به همه ملت ایران تصلیت میگم کشور ما انسان بزرگی را از دست داد. در پایین شعری سرودم و عاشقانه به ایشون تقدیمش میکنم. هر چند که ایشون رو خیلی کم میشناختم ولی انسان بسیار نازنینی بود روحش شاد. منتظری سیب حقیقت بچید در گذر ثانیه از آن چشید هر نفس آواز خدا ساز کرد تا به سحر...
-
یه مدت تعطیلی...
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 09:08
سلام به همه خوب یه چند وقت امتحان داریم و شاید وب اپ نشه انشا الله تا بعد... و امیدوارم که در این محرم چیز های جدیدی بیابیم.