مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

اواخر اولین ترم من به عنوان استاد دانشگاه

امروز 28 آذر ماه هست و در این نیمه شب، نیلوفر(همسر من) نزد خانواده پدری است و مادر من مهمان من است.
در اواخر اولین ترم دانشگاهی من به عنوان مدرس هستیم و من تجربه بسیار خوبی داشتم. فکر میکنم تدریس در دانشگاه تا سالها با من خواهد ماند و واقعا این کار را دوست دارم.

این ترم دانشگاه همراه بود با اعتصابات سراسری و عملا بیشتر زمان ترم آموزشی تعطیل شد اما با این حال، خروجی بدی نداشتیم:

در دانشگاه دخترانه دکتر شریعتی، موضوعات مربوط به موسیقی انیمیشن را تدریس کردم و در حال حاضر شاگردان مرتبا برای من آنالیز موسیقی انیمیشن های کوتاه می‌فرستند و کلاس های من به چهار گروه تقسیم شدند و درحال انجام پروژه هایشان بر اساس موسیقی و داستان های ایرانی هستند.
در دانشگاه علمی کاربردی هم دروس «فرم در موسیقی»،  «آهنگسازی»  و «کنترپوآن» را تا حدی که می‌شد پیش بردم و امیدوارم تا آخر ترم جمع بندی خوبی داشته باشیم.


همینطور گمان میکنم امروز یا فردا شاهنامه فردوسی را تمام خواهم کرد و حقیقتا یکی از پر بارترین کارهایی بوده که در این سال انجام داده ام.

همچنان با موضوعات مالی و درآمدی مشکل دارم و به تازگی کلاس های خصوصی را برقرار کرده ام. همینطور در حال ضبط ویدیو های آموزشی و تحلیلی هستم که به آنها امیدوارم.

کار نواختن کمانچه با سرعت کم ولی نسبتا مثبت در حال انجام است.

خدا را شکر می‌کنم. از زندگی فعلی ام راضی هستم و امیدوارم طبق برنامه، سال آینده به همراه نیلوفر خانوم در حال اپلای کردن باشیم.



پ.ن: این عکس را اولین روزی که به دانشگاه شریعتی رفتم گرفتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد