مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

هوای تازه

به نظر میاد یه کلید مهم برای خیلی از مشکلاتم رو پیدا کردم : سخت کوشی. و گمونم برای اولین بار در عمرم داره کارام با این سیستم نتیجه میده.

تا چند هفته دیگه دوباره میام و توضیح میدم که آیا چیزی واقعا جلو رفته یا نه.اما در هر حال تلاش کردن و موفق نشدن خیلی بهتر از اصلا تلاش نکردنه!

بعد از یه مدت سر درگمی میتونم ادعا کنم که به یه تصویر واقع بینانه از خودم رسیدم.و خوشحالم که بگم اصلا با اون چیزی که هستم مشکلی ندارم و واقف هستم به کمبود های شخصیتم . راستش چجوری بگم، فکر میکنم همه حس ها و اشتیاق ها و دلهره ها و درد و غم هایی که دارم برای آدمی تو سن و سال من و با ویژگی های من کاملا طبیعی هستن.

اما یه مشکل هست که هنوز درکش نمیکنم و چیزی نیست جز افسون تنهایی که این روزا بد جور همه گیر شده.وقتی دور و برت رو نگاه میکنی کلی آدم میبینی ، کلی دوست وآشنا اما دلت میگه هیچ کی اونی نیست که تو میخای.و واقعا حس عجیبیست.