مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

اسمان

سلام دوستان

چند وقتی اینترنتم خراب بود ولی حالا درست شده

متن مفهومی جدید 


و بدانید که همه اسمانیم و اسمان مادریست برای ما

و بزرگ ترین نقطه ابی در جهان و تنها جسم بیجان در حال زندگی!

اه این خدای بزرگ چه بگویم که دلم اشک دوری تورا بر صورتم نشانده است!

و خون در رگهایم اسمانی شده و فریاد میزند که بگرییم!

وبدانیم که فصل ها در زندگانی اسمان بسیارند و همگام با ترنم بهاری

خوش درخشی میکنند! و میگریند و  میگرند تا چهره اصلی اسمان رخ نمون شود|!

و این اشک ها که تازه از اسمان چکیده اند با خون من همرنگ است!

و خون ابه از قلب اسمان بر در زمین میچکد و سرخی گل های بهاری را هدیه میاورد!

پس زمین با دستانی مملو از نیاز به سوی اسمان بر میخیزد و در نقطه ای ان را لمس

میکند! و ان جاست که خورشید پدیدار میشود

                               اثری مرکب از من و دوستم!!!!!

دوستان به نظر شما متن های مرکب چگونه اند؟؟؟؟؟ اگر مایل هستید باز هم از

این متن ها میزارم نظر یادتون نره ها

 

تحول

سلام دوستان

شعر جدید از خودم


ستاره شبای من  شقایق صدای من

برای من که اخرین ستاره ام

که سایه ام صدای بی صدای نفرته

برای قلب خسته ام که مملو از شکایته

برای اسمون من که عاشق حمایته

برای من برای تو برای هرچی ادمه

به زیر سقف کاغذی ستارهاش پر از غمه

برای ادمای خوب برای ادمای بد

برای هرکی لایقه رفاقته

برای هرکی مثل ماست

که توشه اش به رنگ ساده جسارته

برای دست مهربون که دونه ی چکاوکه

زدم به سیم اخر و دلم میخاد گریه کنم

بگم که چون رها بشم فرشته غنچه میکنه

بهار من خزانه و زمستونم جهنمه

چرا که راه واقعی تحول روایته

دوستان این در واقع یک شعر نیست بلکه یک ترانه است و من میخام

به یه اهنگ تبدیلش کنم راستی تصمیم دارم تو جشواره خوارزمی

قسمت متن و داستان نویسیش شرکت کنم یه داستان باحال به درد

بخود تو ذهنم دارم که به شما لو نمیدمش        نظر یادتون نره

جعبه شادی های من

سلام دوستان

یه موضوع جدید به موضوعاتم اضافه کردم

میخام خاطرات باحالم رو بنویسم فقط نظر یادتون نره


زنگ ادبیات فارسی...

روز دوشنبه بود و ما امروز ادبیات داشتیم منم که نمیدونستم باید تمرینات رو

مینوشتیم زنگ اول(ورزش)نشستم تند و تند تمرینات رو نوشتم ولی خودم

نفهمیدم چی چی نوشتم یک سری چرت و پرت سر هم کرده بودم البته برای

جلوگیری از سوء تفاهم بگم که من در درس ادبیات تو کلاس بهترینم!!!!!!!!!

بالاخره زنگ ادبیات فرا رسید و همه رفتن تمرین حل کردن تا نوبت من شد

من هم که به خودم امید وار با شور و اشتیاق پاشدم رفتم پای تخته و جواب

رو خوندم بعد معلم گفت : چی چی؟؟ یه بار دیگه بخون؛ من هم دوباره خوندم

بعد گفت شما که اینقدر بهره هوشی داری چرا ناسا نخواستت؟؟منم که شاد

فکر کردم داره تعریف میکنه بعد گفت اخه مرتیکه ابله فلان فلان این چییه که 

نوشتی ؟؟؟ منم که انگار برق ۲۲۰ولت بهم وصل کرده باشن قرمز کردم

حالا ول هم نمی کرد که هی میگفت دوباره بخون وای نمیدونید که داشتم

اب میشدم چون ۴۰نفر داشتن نگاهم میکردن من هم خیلی اروم گفتم

اقا جون من بی خیال شو بعد گفت سوال بعد رو بخون از شانس گند من 

سوال بعدی رو ننوشته بودم گفتم:اقا این یکی رو جواب ندادیم گفت اجب

چیکار میکردی پس ؟؟؟سوال بعد رو بخون من هم که داشت مثل ابشار از

سر و صورتم اب میریخت و میدیدم که سوال بعد هم چرت و پرت نوشتم در یک

لحضه نوشته هام رو عوض کردم و جواب سوال رو گفتم بعد معلم نگاه کرد

دید که هم قرمز شدم و هم دارم میلرزم وهم خیس عرق شدم گفت پسر

چرا انقدر عرق کردی گفتم اقا عرق شرمه اینو که گفتم یه جورایی حال کرد

و گفت بسیار خوب من هم داشتم میرفتم بشینم که گفت اقا جون مادرت

حد اقل اینو که گفتی بنویس بعد برو من هم نوشتم وای گچه تو دستم میلرزید

و خطم تغییر کرده بود خلاصه نوشتم و اومدم نشستم و نامرد تا اخر زنگ داشت

منو نگاه میکرد زنگ که خورد بدو بدو زدم به چاک!!!!!!!  


اینم یه عکس از بازی مورد علاقم

   شاهزاده ایرونی

 

بدشانس

سلام دوستان

داستان جدید از نویسنده مورد علاقم


فکر میکنید بزرگ ترین بدشانسی برای یک دزد چی میتونه باشه

نه شما حتی نمیتونید فکرش رو هم بکنید

وقتی با هزار زحمت میری تو یه بانک اسلحه میکشی

بعد گاوصندوق رو حمل میکنی

بعد هم یه جا جاسازیش میکنی

وبعد منتظر میشی تا ابا از اسیاب بیفته ولی ولی ولی...

وقتی درش رو باز میکنی میبینی صد هزار دلار پول خرد توشه

واقعا بدشانسی که وقتی میخای برای پسرت یه قلک بخری

باید به اندازه کل حجم قلک پول بدی

یا وقتی میخای یه استیک بخوری باید پانصد تا سکه بدی

واقعا مشکله نه میشه از دستش خلاص شد ونه میشه

درشتش کرد چون دزدیه ونه میشه ازش چشم پوشی کرد

و حتی نمیشه حملش کرد فقط باید باهاش کنار اومد

از شل دن الن سیلور استاین

دوستان نظرتون رو درباره فضای جدید وب بنویسید

اصلا خوبه یا همونجوری مثل قبل بهتر بود؟؟؟

درباره ساعت و اهنگ و همه چیز بنویسید خوشحال میشم

 

  

سلاممممممم

سلام دوستان

این وبلاگ به طور بسیار خفنی هک شده بود و من درستش کردم

چشم هرکی که هکم کرده بود کور و گوشش کر و زبونش لال پاشم قطع شه

به زودی این وب رو به حالت اولش بر میگردونم