مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

جعبه شادی های من

سلام دوستان

یه موضوع جدید به موضوعاتم اضافه کردم

میخام خاطرات باحالم رو بنویسم فقط نظر یادتون نره


زنگ ادبیات فارسی...

روز دوشنبه بود و ما امروز ادبیات داشتیم منم که نمیدونستم باید تمرینات رو

مینوشتیم زنگ اول(ورزش)نشستم تند و تند تمرینات رو نوشتم ولی خودم

نفهمیدم چی چی نوشتم یک سری چرت و پرت سر هم کرده بودم البته برای

جلوگیری از سوء تفاهم بگم که من در درس ادبیات تو کلاس بهترینم!!!!!!!!!

بالاخره زنگ ادبیات فرا رسید و همه رفتن تمرین حل کردن تا نوبت من شد

من هم که به خودم امید وار با شور و اشتیاق پاشدم رفتم پای تخته و جواب

رو خوندم بعد معلم گفت : چی چی؟؟ یه بار دیگه بخون؛ من هم دوباره خوندم

بعد گفت شما که اینقدر بهره هوشی داری چرا ناسا نخواستت؟؟منم که شاد

فکر کردم داره تعریف میکنه بعد گفت اخه مرتیکه ابله فلان فلان این چییه که 

نوشتی ؟؟؟ منم که انگار برق ۲۲۰ولت بهم وصل کرده باشن قرمز کردم

حالا ول هم نمی کرد که هی میگفت دوباره بخون وای نمیدونید که داشتم

اب میشدم چون ۴۰نفر داشتن نگاهم میکردن من هم خیلی اروم گفتم

اقا جون من بی خیال شو بعد گفت سوال بعد رو بخون از شانس گند من 

سوال بعدی رو ننوشته بودم گفتم:اقا این یکی رو جواب ندادیم گفت اجب

چیکار میکردی پس ؟؟؟سوال بعد رو بخون من هم که داشت مثل ابشار از

سر و صورتم اب میریخت و میدیدم که سوال بعد هم چرت و پرت نوشتم در یک

لحضه نوشته هام رو عوض کردم و جواب سوال رو گفتم بعد معلم نگاه کرد

دید که هم قرمز شدم و هم دارم میلرزم وهم خیس عرق شدم گفت پسر

چرا انقدر عرق کردی گفتم اقا عرق شرمه اینو که گفتم یه جورایی حال کرد

و گفت بسیار خوب من هم داشتم میرفتم بشینم که گفت اقا جون مادرت

حد اقل اینو که گفتی بنویس بعد برو من هم نوشتم وای گچه تو دستم میلرزید

و خطم تغییر کرده بود خلاصه نوشتم و اومدم نشستم و نامرد تا اخر زنگ داشت

منو نگاه میکرد زنگ که خورد بدو بدو زدم به چاک!!!!!!!  


اینم یه عکس از بازی مورد علاقم

   شاهزاده ایرونی

 

نظرات 15 + ارسال نظر
لاغرمردنی پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:05

واااااااااااااااااای عجب گندی زدی هاااااااااااااااااااااااا :))))

محمد هادی(نویسنده وبلاگ) جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:23

اگه عکس باز نمیشه بگین

لاغرمردنی جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:30

با کمال میل لینکت می کنم دوست عزیزم.اسم این آهنگه چیه؟؟؟ مارال؟؟؟شبیه اون آهنگه.
راستی اسم من پانته آ هستش.

مینو جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 14:24 http://kajmenghar.blogfa.com

سلام
خوبی؟
عکسه باز نمی شه. نگی نگفتی.
ای بابا من قبلا یه وب داشتم واسه خاطرات مدرسه. راهنمایی بودم. خاطره ی اینو می نوشتم که چه جوری معلم اول مهر زنگ اول از کلاس انداختم بیرون و تا دم اخراج رفتم. نکن این کارارو. هر چقدرم درسی باشه که دوست داشته باشم یه هم چین حسی بهم دست نمی ده.
راستی خواستی بگو چند سالته. چون با این پستت یک کم کنجکاو شدم.
نخواستی هم نگو.
فعلا...................

ارغوان شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 http://khaneyedelam.blogfa.com

گفتم از عشقت جدا شوم


و دل دیوانه ام را از بند عشق آزاد کنم


دل من محبوس است در زندانی که میله هایش حرف های عاشقانه ی تو


و زندانبانش چشمان دلربای توست


ای کاش نامه های عاشقانه ام را به همراه کبوتران سپید


برایت با اشکهای شبانه ام راهی می کردم


نه نه!


نمی توانم هرگز زندان دلت را رها کنم


من این اسارت را از آزادی اما بی تو بیشتر می خواهم


و اگر حتی روزی وقت آزادی ام فرا رسید


به کبوتران سپید خواهم گفت


که خاکستر تن بی جانم را برایت آورند

سلام خوبی ممنون که سر زدی آپم دوست دارم بیای میای؟[خجالت][گل][بدرود]

؛ کامی جون = دخی جون ؛ شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:17 http://www.kamijon-2khtarkosh.blogfa.com

شلاووووووووووووووووووووووووووم

شرمنده به خدا .............. خوبی داشی گلم ....

بابا این حرفا چیه شما رو سر ما جا داری ....

خیلی گلی ..........

میسی که اومدی .............

داشی.......

مینو شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:45

وایستا ببینم
اومدی و راه نیای
دفعه آخرت باشه به بزرگترت می گی دختره ی تنبل. افتاد؟
بلاگ اسکای هم که صورتک نداره وگرنه الآن برات ۶۰ تا از اون عصبانیا گذاشته بودم.

نوید شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 http://navidam.blogfa.com

سلام .مرسی از اومدنت.بابا حلا چرا اینقدر ترسیدی خود این معلم ها گاهآ از ما نا بلد تر بودند

مجید شر شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 16:30

سلام محمدهادی

خوبی؟

یادش بخیر. من هم اهل مشق نوشتن نبودم. زنگ تفریح ها مشقمو می نوشتم هر سه خطی یکیشو عمدا جا می ذاشتم :دی

وای این شاهزاده ایرانی عشق منه. ولی من وسطهاش گیر کردم. البته شاهزاده ایرانی ۲. بنابراین دیگه بیخیالش شدم.

شعرت قشنگ بود. فقط سعی کن غلط املایی نداشته باشی. ؛لحظه؛ درسته نه ؛لحضه؛

اتفاقا می خوام فیلم روح سوار را بگیرم. خوبه به نظرت؟

هنوز موفق نشدم آهنگ وبتو گوش کنم

سما یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 http://all-elone.blogsky.com/

سلام دوست من
شرمنده من این روزا حسابی درگیرم
خاطره جالبی بود فکر کنم بیشتر ما همچین شاهکارایی رو تجربه کردیم اصلن نصف خوشی مدرسه به از زیر تمرین و تکلیف در رفتنه
وای فکر کنم اینی که گفتم بدآموزی داره

ولی تو هم دیگه آخر شاهکاریا؟!!

یاسی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:09 http://pejvakesokoot.blogfa.com


سلام دوست عزیز:
شرمنده که تا به حال فرصت نشد به وبلاگت سری بزنم.ولی اصلا دلیلش اون چیزایی که شما گفتی نبود.
فقط من فرصت کمی دارم.و معمولا دیر میام و زود میرم.
از محبتت ممنونم.

خواهش دارم

من هم ممنونم که سر زدی

من هم لینکت میکنم

مجید شر یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 17:09

سلام محمدهادی

مرسی بابت راهنمایی درباره بازی. ایشالله یک بازی جدید را شروع کردم ستفاده می کنم.

مرسی بابت توضیحانی که درباره روح سوار دادی. ایشالله این هفته می گیرم.

بله ولی البته اقا مجید فقط وقتی براش یه کار انجام میدی

میاد سر میزنه(جدی نگیر)

محمد هادی(نویسنده وبلاگ) دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:05

راستی قراره به زودی سیستم شکلک

رو برای نظرات این سیستم بزارن

(((میخان خز مز کننش)))

Ali Reza JH سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:50

دمت گرم. بهم گفته بودی این مطلبه تو وبت نوشتی. اما محمد هادی جون به نظر میرسید یه جاهاییش واقعی نباشه. ناسلامتی من خودم تو کلاس بودم

Ali Reza JH سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:57

سال جیییییییییییییییییدیییییییییییییییییت مبارک داشششششششش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد