سلام دوستان
شعر جدید از خودم
برای من که اخرین ستاره ام
که سایه ام صدای بی صدای نفرته
برای قلب خسته ام که مملو از شکایته
برای اسمون من که عاشق حمایته
برای من برای تو برای هرچی ادمه
به زیر سقف کاغذی ستارهاش پر از غمه
برای ادمای خوب برای ادمای بد
برای هرکی لایقه رفاقته
برای هرکی مثل ماست
که توشه اش به رنگ ساده جسارته
برای دست مهربون که دونه ی چکاوکه
زدم به سیم اخر و دلم میخاد گریه کنم
بگم که چون رها بشم فرشته غنچه میکنه
بهار من خزانه و زمستونم جهنمه
چرا که راه واقعی تحول روایته
دوستان این در واقع یک شعر نیست بلکه یک ترانه است و من میخام
به یه اهنگ تبدیلش کنم راستی تصمیم دارم تو جشواره خوارزمی
قسمت متن و داستان نویسیش شرکت کنم یه داستان باحال به درد
بخود تو ذهنم دارم که به شما لو نمیدمش نظر یادتون نره
به امید روزی که بلاگ اسکای صورتک بذاره.
تو فکر کن یه سال زیاد نیست. ولی دیگه همه می دونن یه دختر ۱۳ ساله به اندازه یه پسر ۱۸ ساله می فهمه.
سلام برادر خوبی پیش ما نمیای ما دوست داریما
سلام محمدهادی
دقیقا من هم حس کردم یک ترانه است. به ترانه های سبک سیاوش می خوره. ریتمش هم الان تو ذهنمه. نمی تونم اونو تو کامنت بیارم.خوب بود و قشنگ. امیدوارم تو جشنواره برنده بشی.
خیلی قشنگ بود این شعر. امیدوارم بتونی آهنگ خوبی براش تهیه کنی. راستی در مورد اون راز خوارزمی هم برات آرزوی موفقیت دارم دوست عزیز.
زحمتی به دستان مبارکم نمی دم که آدرس وبمرو بذارم
چی می گی حالا؟
موضوع پیدا نکردی به این گیر دادی؟
سلام.موفق باشی
سلام محمدهادی
ممنون بابت همدردیت با دوستم.
راستی جشنواره خوارزمی مگه برای ثبت اختراعات نیست؟پس چرا شعرتو می خوای توش شرکت بدی؟
..............................................