مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

به فکر روز نوروزم...

سلام

یک شعرجدید ...

                                                                              



به فکر روز نوروزم هنوزم

                                      آیا نوروز یک روز نوست؟


درون بند و زندانم دگر بار

نمیدانم که چه، امد به روزم


دراین زندان سرد و وحشت آلود

به فکر روز نوروزم هنوزم


تنم بی جان و زخمی شد ولیکن

نشد بهتر نه شبها و نه روزم.


به زندان زندگی کردم نه دنیا

تمام است این خراب عمر دوروزم


چرا تاریک و سرداست زندگانی؟

چرا از عمق قلبم کینه توزم؟


چرا یاری نیامد پس ملاقات

چرا باید که من تنها بسوزم؟


چرا تنها بَریدم بر سر دار؟

چرا مردم کفن بر من بدوزند؟

             ****

در این زندان سرمازا دگر بار

به فکر روز نوروزم هنوزم


به فکر آنچنان روزی که شاید

زخمِ تن را من به دست خود بدوزم


همه یخ ها شکسته گل بروید

چه خرّم،سبز باشد حال و روزم.

موفق باشید


نظرات 8 + ارسال نظر
علی کسایی شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 14:35

یک پیشنهاد:
یا از لغات محاوره ای استفاده کن، یا از لفات کلاسیک

ولی قشنگ است.

کامران قائم مقامی چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 http://corona-losses.blogfa.com

سلام دوست عزیز!

بامهر خواندمت.
همواره شاد زی!

بسامد زبان شعری را حفظ کن.

وحید دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 17:10 http://popmelody.blogfa.com

سلام به آقا محمد هادی گل!
خوبی هادی جون؟ منم وحید شناختی؛ رفیق هانیه نه دوست پ... و هر چیز دیگه شنیدم می خواین تابستون استودیو بزنین؟ منم تابستون میام یه سری بهتون میزنم ایشالا موفق باشی خدا رو چه دیدی شاید اومدم از من خوشت اومد و موندگار شدم! خلاصه من تو زمینه گیتار خیلی پیشرفت ها کردم و استعداد خوبی تو نوازندگی دارم، و چون شما سنتی کار می کنی منم شاید دست به کار بشم و به سمت سازهای سنتی رو بیارم، خلاصه گفتم یه سری هم به داش هادی خوبم سر بزنم بازم موفق باشی

zolf پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 http://1zolf1.blogfa.com

خوبه آفزین که به فکر نوروزی....
نمیدونم شاید هم نیستی
سری به وبلاگم نزن بهش دستبردی نزدم

نفس پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 http://shabhaieistade.blogfa.com

باز هم عالی بود اما کمی از زندان درونت خارج شوی بهتر است

وحید پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 18:34 http://popmelody.blogfa.com

سلام ویژه به دوست خوبم ببین آره هادی جون من فعلا با جدیت کارم و شروع نکردم اونم بخاطر اینه که من تو زنجانم تو یه شهری که زیاد آدما دنبال موسیقی نیستن و اگه هم باشن الکی شروع کردن تا پولی به جیب بزننن ولی من واقعا در وجودم این حس و همیشه داشتم و دارم و اونم اینه که من هر کاری بخوام میتونم بکنم به همین خاطر اگه ببینم موقعیتم درسته و میتونم با چند نفر عین خودم کار بکنم اونوقته که تصمیم می گیرم با جدیت کار کنم تو فکرم که چجوری موقعیتم و درست کنم کمی که فکر کردم دیدم من میتونم با جدیت درسم بخونم و در بیام شهرهای پیشرفته از جمله کرج که به نظرم از هر جایی بهتره و اونوقت کارم یعنی موسیقی رو شروع میکنم.
من عادت دارم تا وقتی که تصمیم جدی درباره کاری نگرفتم اون کار و کامل انجام ندم!، من از همه چیز که به موسیقی ربط داره حتی چیزی شبیه موسیقی هم خوشم میاد مثل آهنگهای حمید عسکری که واقعا میدونم خواننده خیلی توانایی نیست و شعراش کلا مشکل داره یا همه آهنگهاش شبیه همه و کلی مشکل دیگه ...
تو هر ایرادی از من بگیری یا هر کس دیگه من خوشحال میشم!! چون اینجوری میتونم بفهمم مشکل کارم کجاست و چجوری میتونم رفعش کنم!
من آماده ام برای شروع ولی فقط تا وقتی که صد در صد جا و مکانم مشخص نشده نمیتونم شروع کنم. مشکل اصلیم اینه و اینکه من تقریبا مفهوم موسیقی و میدونم.
بذار بگم من میخوام که تویه استودیو با چند نفر کار کنم بعد که تجربم بیشتر شد می خوام کار "آهنگسازی" رو شروع کنم و به دوستام هم تو ساختن آهنگهاشون کمک کنم پس کار اصلیم آهنگسازیه! در کنار این کار تنظیم رو هم بلدم یعنی کار با صدا چون کار کردم و همچنین تو ترانه گفتن هم ابتکار دارم یعنی میتونم ایده بدم به ترانه سرا که درباره چی ترانه بگه و از اون فکرم الهام بگیره ،برای خودم میخوام در حین آهنگسازی یه چند تا آهنگ بی کلام برای خودم بیرون بدم و شایدم خوندم!
خوب نظرت درمورد من چیه؟ من اکثرا شوخم ولی الان می بینی که جددیم و بر خلاف حرف های قبلیم.
گفتم اینجوری بهتره و فکر کنم تو نظرات قبلیم حرف های چرت و پرت زیاد زمد تو ببخش
پس هادی جون! من حتما میام کرج و کم کم مشکلم و رفع میکنم تا بمونم تو کرج و در این بین من میشینم سبک ها و هر چیزه دیگه که موسیقی ربط داره و پیدا و به تجربم اضافه می کنم و آهنگهامو هم به خواهر عزیزت هانیه جون میدم اونم اگه صلاح دونست بهت نشون بده تا شاهد پیشرفتم باشی ولی از این به بعد من کارم نیمه کار انجام نمیدم اول کاملش میکنم از همه لحاظ بعد نشونت میدم.
خلاصه علاقه مند شدم به تو گرچه ندیدمت ولی یه روز میام پیشت و اگه! از من خوشت اومد! باهم کار میکنیم اگه نیومدم هم که هیچی و از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت و سلامتی می کنم... قربونت

وحید دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 17:11 http://popmelody.blogfa.com

سلام... بله هادی جان می دونستم که می خوای کارهات رو بفرستی (همون کلاغه گفته) منتظر کاراتم ... تو هم منتظر کارهام باش و فقط اینکه من تو شعر گفتن استعداد دارم مخصوصا تو ایده برای شعر گفتن ولی تو نوشتنش خیلی عجولم! می تونم کار جالبی در بیارم و شعر خوبی بنویسم اما عجولم وقت نمیذارم رو شعرام و البته همونطور که گفتم من کسی را هم ندارم که کمکم کنه و اینکه تا وقتی تو یه جای درست و حسابی پیش چند نفر مثل خودم نباشم نمی تونم با جدیت شعر بگم و آهنگ بسازم و ... ولی فکر کنم من بتونم ایده های به روز و عالی بهتون بدم تا شما از رو اون گفته های من شعر بنویسید و چون من از ادبیات و کلا درسهایی که به این مورد ربط داشت را دوست نداشتم اگه مایلید با هم در تماس باشیم (تلفنی) اگر موافقید به همون کلاغه خوش خبر بگید تا منم زنگ بزنم مرسی..

وحید سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 16:53 http://popmelody.blogfa.com

کتابی؟ هه هه باحال بود! نه ازم خواستن که اینجوری حرف بزنم! اتفاقا منم مثل تو اهل اس ام اسم و هر از گاهیم زنگ! باشه ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد