مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مردی از پشت عینک سیاه

سلام

برای قذافی:


معمر!ای تو که مردم به تیر میکشی!
عاقبت مردم تورا خونین به تیغ میکشند!

معمر! ای تو که خسمانه آدم میکشی!
مردم لیبی تو را چون پشّه راحت میکشند!

ای هیولا!اهرمن!شیاد بی وجدان بدان:
کین خروشان سیل کوبنده پیت را میکشند!

گول این چندک سرای پادشاهی را مخور،
یک دو روزی مانی و مردم به زیرت میکشند!

از تو یک سر سوزنی حتی نمی ماند به جا،
پس بدان نقش تو را در قعر دوزخ میکشند!



نظرات 2 + ارسال نظر
نفس چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 http://shabhaieistade.blogfa.com

اینو خودتون گفتید؟راستش قشنگ هستش اما ....
اصلا به شما نمیاد که اینجوری شعر بگید اخه شعر های قبلی بیشتر به دل میشست... راستش من خوشم نیومد شرمنده اما فکر کنم انتقادو بپزیرید . ولی بازم بگو ..اما نه پیرامون این موضوع ها.. البته بازم هر جور دوست داشتید .این فقط یک نظر دوستانه بود... ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:20

خا ک تو سر شعر که دست ادم هایی مثل تو افتاده است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد